داره نزدیک میشه ما شدنمون

ساخت وبلاگ
امروز ۵مهر و بازم دیشب بد خوابیدم و ... شبای سختی رو میگذرونم از نظرروحی بدجور بهم ریختم و فعلا کاری از دستم بر نمیاد جز صبر تا اینک ببینم اخر هفته برمیگردی و دیدنت ارومم کنه وگرنه کل هستی هم جمع شن ارومم نمیکنن جز تو 

خوووووب داریم میرسیم ب جای حساس قضیه روزا داره میگذره و مامان اینا ب فکر مراسم بله برون عید فطر تنها کار مفیدی ک تونستم انجام بدم خرید دفتر بله برون بود اونم سه بار خیابون بهارستانو گشتم تا اخر خریدم بقیه کاراهم ک ب لطف عکس فرستادن برام حل میشد اونا میرفتن خرید و من از روی عکس نظر میدادم اینم بگم ک عروس هنوز لباس نمیدونه چی بپوشه و داستان های دیگ که مساوی با حرص خوردن خانواده شده اهاااان ی خدمت دیگم کردم و اینک ی شب بعد ازین ک از شرکت اومدم با مامان از مفتح تا پاساژ ارگ تجریش گشتم اما لباسی ک میخاستم ندیدم متاسفانه, 

دیگ چن روزی مونده ب مراسم خونم خیلی جالبه عرفان ۲۹۸ تا اهنگ ریخته تو فلش اورده و از ی هفته قبل هرشب خونه ما دارن میزنن و میرقصن یا ب دنیای بچگونشون تمرین میکنن و وقتی از شرکت خسته میام این سه تا وروجک بهم امید زندگی میدن کارم حساس تر شده وسطای دق ماهه و شبا ساعت ده میرسم خونه , ثریا و مجیدم ک دیگ بیا ببین چ میکنن از مسقره بازی و اخرم با غش کردن از خنده از حال میرن , 

مهرمینا...
ما را در سایت مهرمینا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mehrminaa بازدید : 181 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 17:29