مهرمینا

متن مرتبط با «یه روزی ازینجا میرم» در سایت مهرمینا نوشته شده است

یه روزی ازین روزا

  • بعد از این داستان خانواده محترم داماد گفتن بریم ازمایش خون واااااااای ک چقد سخت ,سخت از نظر شرایط کاری الان شده اخرای خرداد و هر روز کارم سخت تر میشد تو این فاصله بار دوم تا ازمایش تنها پل ارتباطیمون تلفنای شبانه بود اخه مهرداد خیییلی از من دوره ب خاطر اجبار و شرایط کاری فعلا خرم اباد بود زنگ میزدو شروع میکرد تعریف کردن بعضی وقتا میفهمیدم چ حرصی میخوره ک همش اون حرف میزنه و من گوش میدم چون من اصلا عادت ب تعریف ندارم اما خوب بیچاره هیچی نمیگف پدر عزیزش رفت و وقت ازمایش گرف ۳۰خرداد تاریخش قشنگ یادمه چون میترسیدم چ استرسی منو گرفته بود, از شرکت فقط ی نصف ر,یه روزی ازینجا میرم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها